رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

یه خال دوست داشتنی

یه خال پشت بازوی راستت هست که شبیه قلبه خیلی وقته میخوام این پست رو بذارم هااااااا البته به نظرم توی عکس خوب نیفتاده ولی کاملا مشخصه شکل قلب هس ...
26 مهر 1391

تولد امام رضا (ع)

سلام عزیزم.... امشب تولد امام رضاست عزیزم........ عیدت مبارک.... ما خیلی امام رضا رو دوس داریییییم خیلی واقعا مهربونن...... پارسال شب تولد امام رضا با بابا رفتیم سونو گرافی و شما بعد از مدتی که مارو سر کار گذاشته بودی و دو تا سونو رفته بودیم و نمیدونستیم گل دختری یا گل پسر !!!!! اجازه دادی ما جنسیتتو بدونیم و فهمیدیم که یک پسر نازی.......و من فقط سلامتیتو از خدا و امام رضا خواستم که خدارو شکر...... یا امام رضا همه مریضا رو شفا بده و همه رو به آرزوهاشون برسون الهی آمین این کارت پستال رو سمیرا جون مامان آنیسا ی گلم زحمتشو کشیدن...ممنونم عزیزم ...
11 مهر 1391

اولین دندون

سلااااااااام پسرم نه چک زدیم نه چونه دندون اومد رو چونه! یه حبه قند قندون! رادین شده با دندون! اولین مرواریدت بالاخره دراومد روز دوشنبه 3 مهر یعنی توی 7 ماه و 9 روزگیت عزیزم...خوشبختانه خیلی اذیت نشدی گلم ولی همش با حرص همه چی رو میبری تو دهنت ایشالا که بقیه مرواریداتم راحت دربیان و اذیت نشییییییی....... دیروز مدرسه که بودم بهاره خانوم اس ام اس داد و گفت دندون گل پسری در اومدههههه  من صبح متوجه نشده بودم آخه دیروزش نشانه هایی از دندون بود و لی سر نزده بود هنوز...خلاصه که افتادیم به آش دندونی که ان شاالله وقت کنم بپزم تا دندونات راحت تر دربیاااان و اما مهر و دوری ......... از شنبه میذارمت پیش فاطمه خانوم و خداروشکر خداروشکر ا...
4 مهر 1391

مهر و شروع به کار مامان

سلام... پسرم فردا روز سختیه واسه من شایدم واسه تو نمیدونممممممممممم البته امیدوارم واسه تو سخت نباشه....فردا قراره بعد از 7 ماه و 6 روز که همش با هم بودیم برم سر کار وشما برای اولین بار ازم دور میشی قراره خانوم دوست بابا شما رو نگه داره...خیلی خانوم خوب و مهربونیه ولی چون شیشه نمیگیری من نگرانم که گریه به راه بندازی امیدوارم پسر خوبی باشی ...اذیت نکنی و اذیت نشی   خلاصه که نگرانم اصلا این اول مهر به دلم نمیچسبه اولش قرار بود ببریمت پیش مادر جون ولی به خاطر دوری راه و بعضی مسائل قرار شد فعلا بذاریمت پیش فاطمه خانوم...... همش نشستم پشت کاکپیوتر یه عالمه کار دارم ولی دست و دلم به کار نمیره آخهههه دوست دارم یه عالمه ...
31 شهريور 1391

7 ماهگی

  7 ماهگیت مبارک پسرم چقدر زود این هفت ماه گذشت ...چقدر زود داری بزرگ میشی پسرم....بعضی وقتا که عکسای نوزادیتو نگاه میکنم دلم تنگ میشه ولی خدارو شکر میکنم که داری بزرگ و بزرگتر میشی و هر روز شیرین تر ....از این که سلامتی خدارو شکر میکنم.........   توی این ماه کلی کار جدید یاد گرفتی توی 6 ماه و نوزده روزگی (14 شهریور) شروع کردی به سینه خیز رفتن البته قبلا هم جابه جا میشدی اما کله نوردی میکردی و لی از این تاریخ دیگه حسابی جابه جا میشی و خیلی تند سینه خیز میری....از  16 شهریور 6 ماه و بیست و یک روزگی متوجه شدم که خیلی خوب میشینی راستش قبلا من خیلی کم میشوندمت و اگه مینشستی هم بیشتر روی پام بود واسه همین هم حسابی ذوق...
29 شهريور 1391

انگور چینی باغ بابا بزرگ

روز عید سعید فطر بیست و نهم مرداد با خاله ها و دایی و ... رفتیم باغ بابابزرگ انگور چینی واسه کشمش...   28 مرداد هم سالگردازدواجمون بود...سومین سالگرد...مبارکمون باشه     ...
2 شهريور 1391

6 ماهگی

  رادینم 6 ماهگیت مبارک 6 ماه یعنی درست 183 روز از با هم بودنمون میگذره از وقتی برای اولین با صدای گریه ی قشنگتو شنیدم ، اولین گریه ای که از شنیدنش شاد شدم برعکس تمام گریه های دنیا ...درسته که وایل به خاطر بی تجربگی های خودم بهم سخت گذشت ولی تموم لحظه هاش واسم شیرین بودن و هستند همه این روزها جزء زیباترین روزهای زندگی من و البته بابا بوده.....همیشه خدارو شکر میکنم که منو لایق مادر شدن دونسته و دعا میکنم مادر خوبی واست باشم....... صبح با بابا رفتیم واکسنتم زدیم نسبت به قبل خیلی کمتر گریه کردی ماشالا بزرگ شدی تحملتم رفته بالا...از صبح چون استامینیوفن میخوری بی حالی و خدارو شکر تا الان تب نکردی ..... این روزها همه لحظه هامون از...
26 مرداد 1391