رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

7 ماهگی

1391/6/29 14:04
نویسنده : مامان الهه
408 بازدید
اشتراک گذاری

 

7 ماهگیت مبارک پسرمYah

چقدر زود این هفت ماه گذشت ...چقدر زود داری بزرگ میشی پسرم....بعضی وقتا که عکسای نوزادیتو نگاه میکنم دلم تنگ میشه ولی خدارو شکر میکنم که داری بزرگ و بزرگتر میشی و هر روز شیرین تر ....از این که سلامتی خدارو شکر میکنم.........

 

توی این ماه کلی کار جدید یاد گرفتی توی 6 ماه و نوزده روزگی (14 شهریور) شروع کردی به سینه خیز رفتن البته قبلا هم جابه جا میشدی اما کله نوردی میکردی و لی از این تاریخ دیگه حسابی جابه جا میشی و خیلی تند سینه خیز میری....از  16 شهریور 6 ماه و بیست و یک روزگی متوجه شدم که خیلی خوب میشینی راستش قبلا من خیلی کم میشوندمت و اگه مینشستی هم بیشتر روی پام بود واسه همین هم حسابی ذوق زده شدم....دیگه حسابی سر صدا میکنی و دد و م م و ب ب و خیلی صداهای عجیب غریب دیگه از خودت در میاری.......جیغ میزنی و ... ماشالا غذا هم بد نمیخوری سوپ و فرنی و حریره و شیربرنج میدم بهت

وزنتم 8550

قد 73

دورسرت 45.5

ماشالا به همش

از وقتی سینه خیز میری به همه جا سرک میکشی زیر میز، توی آشپزخونه و ... فقط وقتی میشینی ما از دست در آسایشیم چون از حالت نشسته نمیتونی حالتت رو عوض کنی..حسابی بدجنسی میکنیم ......

توی این مدت که نتونستم آپ کنم خاله عصمت و مهسا و مهران و مانی اومده بودند خونه بابابزرگ و من هر روز میرفتم اونجا و خیلی کم خونه بودم....بعدشم روز 5 شنبه 23 شهریور رفتیم مشهد من و تو وبابا و حاج آقا (یا همون بابا حجی خودمون) بابای بابا...سفر خوبی بود نسبت به دفعه قبل خیلی بهتر بودی و اصلا اذیت نکردی ( هر چند بابا حجی گفت در کل بد نبودی) اما من که خیلی ازت راضیم ههههههههه.... یه چیزی بابات تو این سفر شده بود فرزند صالح و ... (بماند)

مشهد دو تا از بهترین دوستامم ( حمیده و راحله)  دیدم دوستای دوران خوش دانشجویی... که با هم رفتیم پارک ملت و شما دریغ از یک لبخند که بزنی دریغ از یک روی خوش نمیدونم چرا اینقدر بد اخلاق بودی ولی بازم من راضی بودم ازت ههههههه

  

 

باقی عکسا بعدا

از همه دوستای خوبم که به فکرم بودن ممنونم خوشحالم که دوستای خوبی مثل شما داررررررررررم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

نایسل
29 شهریور 91 13:53
7 ماهگی ات مبارک خوشگل خاله


ممنون خاله جونم
نایسل
29 شهریور 91 14:12
میسی عزیزمممم


الهه مامان روشا جون
29 شهریور 91 23:14
عزیز دلم 7 ماهگیت مبارککککک.عزیزمی که سینه خیز میری و میشینی.آفرین بهت.
الهه جون الان دوره ی خوشیته بذار راه بیفته بیچاره میشی خواهر اون موقع راحت حالتشو عوض میکنه و آسایش بی آسایش.


ههههههه راست میگی الهه جون...با اینکه میدونیم با راه رفتنشون سخت تر میشه نگهداری ازشون بازم عجولیم هههههههههه
arshin googooli
30 شهریور 91 16:09
7 mahegit mobarak radin joon


ممنون خاله جوونم


مامان کیان
30 شهریور 91 23:24
عزیییییز خاله ماشاالله چه بزرگ شدی زیارتت قبول باشه جوجه کوچولو


ممنون خاله جونم
ilijoon
30 شهریور 91 23:00
هفت ماهگيت مبارك قشنگم


ممنون خاله جوووووون
ilijoon
30 شهریور 91 23:01
آفرين گل پسري ماشاالله داري واسه خودت مردي ميشي ها


ممنون خاله جون
ilijoon
30 شهریور 91 23:02
زيارتتون قبول باشه عزيزم


ممنون عزیزم
ilijoon
30 شهریور 91 23:03
آفرين گل پسر كارت حرف نداشت مرد كه نبايد به روي خانومها لبخند بزنه بايد با سياست باشي ومردونه رفتار كني


هههههههههههه آفرین خاله جون که طرف منی من هر چی به این مامان میگم گوش نمیده که
ilijoon
30 شهریور 91 23:04
قربونت برم عزيزم عكسهات هم مثل هميشه ناز بودند


ممنون خاله جونم
نایسل
31 شهریور 91 2:34



نایسل
31 شهریور 91 12:52
مرسی عزیز دلممم


راحله
1 مهر 91 20:12
سلام طلا به منم خیلی خوش گذشت و مطمئنم حمیده
ولی به نظر من پسرت خیلی هم خوبو آروم بود
با اینک3&4ساعت بیرون بودیم و سرد بود و همگی تقریبا سرما می خوردیم پسرت آروم بود وبه ما خوش گذشت
قدرشو بدون
ایشالا سری بعد دور نباشه و زودتر از اینا همو ببینیم


به ما هم خیلی خوش گذشت انشا الله زودی ببینمت دوست خوبم