رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

6 ماهگی

  رادینم 6 ماهگیت مبارک 6 ماه یعنی درست 183 روز از با هم بودنمون میگذره از وقتی برای اولین با صدای گریه ی قشنگتو شنیدم ، اولین گریه ای که از شنیدنش شاد شدم برعکس تمام گریه های دنیا ...درسته که وایل به خاطر بی تجربگی های خودم بهم سخت گذشت ولی تموم لحظه هاش واسم شیرین بودن و هستند همه این روزها جزء زیباترین روزهای زندگی من و البته بابا بوده.....همیشه خدارو شکر میکنم که منو لایق مادر شدن دونسته و دعا میکنم مادر خوبی واست باشم....... صبح با بابا رفتیم واکسنتم زدیم نسبت به قبل خیلی کمتر گریه کردی ماشالا بزرگ شدی تحملتم رفته بالا...از صبح چون استامینیوفن میخوری بی حالی و خدارو شکر تا الان تب نکردی ..... این روزها همه لحظه هامون از...
26 مرداد 1391

رادین و عینک بابا

دیشب (22 مرداد) شما وقتی بغل بابا بودی عینکشو گرفتی کشیدی و شیشه عینک بابا از جاش دراومد بابا هم عینک رو گذاشت رو اپن آشپزخونه.....صبح که از خواب بیدار میشه با عجله  و خوابالو عینکشو میزنه و میره اداره ....یک ساعتی از کارش که میگذره همکارش بهش میگه فکر کنم عینکتون شیشه اش نیست هااااا وتا زه اونجا بابا متوجه میشه که از صبح عینک بدون شیشه زده ...... جالبه تا اون لحظه نفهمیده . البته شیشه عینک چپش بوده که نمره اش زیاد نیست.... روزه و عجله چه میکنه با آدم ...
24 مرداد 1391

102 روزگی

دیگه داری حسابی تلاش میکنی تا دمر بشی ولی هنوز تلاشت به نتیجه نمیرسه فدات شم و تو وقتی خسته میشی میزنی زیر گریه ........عکسهاشم میزارم واست   عزیزم چند شب پیش فهمیدم یکی از دوستای خوب مامان یه نی نی توی دلش داره.....دعا کن به سلامتی دنیا بیاد.... ان شاالله...خیلی خوشحال شدم.... ...
7 خرداد 1391
1