رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

قند عسل

سلام قند عسلم   عزیز دلم امروز از صبح خیلی کن تکون خوردی گلم   کلی مامانو ناراحت کردی.... ولی الان که یه شربت شیرین خوردم شروع کردی به لگد زدن قربونت بشممممممم امروز از صبح با بابایی یخچالو تمیز کردیم البته بیشترشو بابایی انجام داد...  دوست داریم عزیز دلم ...
24 دی 1390

آغاز 36 هفتگی

سلام عزیزم.دیگه فقط ٥ هفته  مونده تا تورو بغل بگیرم گلم ضربه هات چند روزه یه ساعتایی خیلی قویتر از بغل شده قربونت بشم مثل اینکه حسابی قوی شدی گلم. این روزا حسابی بی حوصله شدم ولی بابایی همش کمکم میکنه و نمیذاره اذیت شم. میدونی که خیلی دوسش دارم.   دوست دارم و منتظر ورودت عزیزم ...
20 دی 1390

مامان منتظر

    عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفل همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن...     ...
16 دی 1390

آغاز 35 هفتگی

سلام عزیز دلم. رادین گلی........ امروز بالاخره ایننترنت پر سرعت درست شدو این نینی وبلاگ باز شد. خیلی بد باز میشد و نمیتونستم بیام برات بنویسم... عزیزم خیلی وقته ننوشتم .......اونایی که یادمه مینویسم واست.٢٣ آذر رفتم سونوگرافی ببینم شما چرخیدی گلم یا نه که میشه طبیعی زایمان کنم یا نه. که خوشبختانه چرخیده بودی و توی ٣١ هفته و ١ روز ١٥٨٢ گرم بودی و همه چی خوب بود شکر خدا و تاریخ زایمان رو هم زد ٢٥ بهمن که از امروز ٤١ روز دیگه میشه عزیزم. .... عزیزم بابایی قرار بوده کلی کتاب بخونه تا در مورد شما و سلامتیت کلی اطلاعات کسب کنه اما دریغغغغغغغغغغغغغغ از یک کتاب.......  من و بابایی خیلی دوست داریم و منتظریم تا به موقع بیای ...
16 دی 1390

35 هفتگی 2

سلام عزیزم عزیزم دیروز رفتم دکتر و خدارو شکر همه چی خوب بود .قلب کوچولوت ١٤٠ تا میزد و وزن مامان هم ١١.٥ تقریبا از اول زیاد شده.....دکتر واسه ٢ هفته دیگه سونو داد و گفت که ٢ هفته دیگه برم پیشش..... عزیزم دوست دارم   ...
15 دی 1390

7 هفته دیگه مونده عزیزم

سلام رادین گلم. عزیزم چند وقته یخوام بیام بنویسم واست ولی این نی نی سایت باز نمیشه گلم.......... عزیزم فقط ٧ هفته مونده یعنی ٤٩ روز دیگه تا بیای بغلم ایشالا گلم... ...
6 دی 1390

سیسمونی و آش

سلام گل پسرم رادین عزیزم. .......... عزیزم جمعه مادر (مامان من) با خاله ها و زن دایی ها و بچه هاشون اومدین خونه ما و سیسمونی آوردن. ....... کلی خوش گذشت .......بعدشم یه آش خوشمزه پختیمو خوردییییییییم البته تخت و کمد رو هنوز نیاوردن و یکم طول میکشه خدا بخاد به سلامتی بچینم وسایلتو.... عزیزم میخوام از اول دی اگه خدا بخاد مرخصی بگیرم........آخه مدرسه دیگه اذیت میشم اونم با این بچه های شیطون.........امیدوارم خانوم دکتر واسم بنویسه......... دوست دارم عسلم ...
6 آذر 1390