رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

رادین و عینک بابا

1391/5/24 0:31
نویسنده : مامان الهه
407 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب (22 مرداد) شما وقتی بغل بابا بودی عینکشو گرفتی کشیدی و شیشه عینک بابا از جاش دراومد بابا هم عینک رو گذاشت رو اپن آشپزخونه.....صبح که از خواب بیدار میشه با عجله  و خوابالو smile emoticon kolobok عینکشو

میزنه و میره اداره ....یک ساعتی از کارش که میگذره همکارش بهش میگه فکر کنم عینکتون شیشه اش نیست هااااا وتا زه اونجا بابا متوجه میشه که از صبح عینک بدون شیشه زده...... جالبه تا اون لحظه نفهمیده. البته شیشه عینک چپش بوده که نمره اش زیاد نیست.... روزه و عجله چه میکنه با آدم smile emoticon kolobok

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

فاطمه
24 مرداد 91 0:52
وای خدا چه خنده دار. رادین جون خیلی شیطونیا
بووووس به رادین جون


ممنون خاله جون
مامان کیان
24 مرداد 91 16:49
وااااای خیلی باحال بود تازه اولشهههههه حالا کجاشو دیدی الهه جون


سمیرا
25 مرداد 91 1:29
آخیییییییییییییییی بیچاره بابا
پسمل شیطون دوست داشتنی


ههههههه واقعا
مامان آیدین
25 مرداد 91 13:43
چه خاطره جالبی بابا داره حالا بالای وبت نشون میده عزیزمون شش ماهه شده شش ماهگی عزیزم مبارک مامان جون مواظب رادینمون باش واکسن شش ماهگی داره ها


ممنون عزیزم...ممنون واسه تبریک 6 ماهگی....اره صبح واکسن زنون داشتیم
ilijoon
26 مرداد 91 1:17
چه جالب بود خاطره تون خيلي خنديديم


خودم کلی خندیدم....دیگه بابا شدن خاطره ها دارههههه
ilijoon
26 مرداد 91 1:17



X:
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
28 مرداد 91 14:41
چه خاطره با مزه ای


:ممنون
الهه مامان روشا جون
3 شهریور 91 16:57
وای امان از دست این وروجکا.مگه واسه آدم حواس میذارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


واقعاااااااااااا
ستاره زمینی
27 شهریور 91 21:23
چقدر جالب.
کلی خندیدم.


منم اون روز که شنیدم کلی به این حواسپرتی آقااا خندیدم