رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

رادین گل پسر مامان و بابا

نگرانی مامان

سلام رادین گلم............امروز خیلی اذیتم کردی پسرم......آخه چرا از صبح یه تکون نخوردی تا مامان دلش آروم شه........اینقده نگران شدم........الانم نگرانم خیلی امروز کم تکون خوردی 2 یا سه بار فقطط..... خوشکلم میدونم طبیعیه اما نگران میشم......سالم باش و برای مامان و بابا بمون..........خیلی دوس ت داریممممممممم ...
7 آبان 1390

تغییر حرکات و ضربه ها

سلام رادین عزیزم.دیروز ضرربه هات خیلی باحال بود عزیزم. سمت راست شکمم محکم ضربه زدی منم دستمو گذاشتم تقریبا ٢ ثانیه بعد دوباره ضربه زدی دوباره و دوباره......... تا بابا رو صدا زدم بیاد یه کم ذوق کنه تو دیگه ضربه نزدی واسه بابایی!!!!   آخه تا امروز ضربه نمیزدی عزیزم بیشتر حرکت ماهی وار بود تا ضربه بعدشم یکم محکم تر بود پس معلومه کلی بزرگ شده پسرم.  میدونی بابایی همش حواسش به تویه همش میگه پسرمو اذیت نکنی هااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!! میری مدرسه یه وقت اذیت نشه بچم!!!!!!!!!!!!!!!! دوست داریم رادین پسر گلم   ...
5 آبان 1390

هفته 25

سلام رادین نازم. خوشکلم دیگه وارد هفته ٢٥ شدیم .ایشالا دو هفته دیگه ٦ ماه هم تموم میشه .دیگه تکونات یکم از قبل بیشتر و شدیدتر شده عسلم نمیدونم چرا این نی نی وبلاگ باز نمیشه بعضی روزا!!! عزیزم دیروز بابا بعداز ظهر رفت خونه بابایی و خیلی دیر اومد ( خیلی که نه ساعت ٩) منم ازش ناراحت شدمو تا صبح باهاش حرف نزدم.......... عزیزم ایشالا خدا بخاد پنج شنبه جمعه دیگه میریم مشهد با بابا و مادر تا واست خرید کنیم.ای جاااااااان دلم میخواد زودی واست لباسای خوشکل بخرم عزیزم. خوشحالم ...
4 آبان 1390

اسم منتخب

  من و بابایی فعلا اسم                      رو واسه تو انتخاب کردیم و قراره به این اسم صدات بزنیم عسلم.اما بابایی همش میگه نی نی من تا حرص منو دراره.ولی عیبی نداره اینقد میگم رادین رادین که اونم عادت کنه.عزیزمی ...
30 مهر 1390

اولین خرید

سلام پسر نازم. عشق من روزا میگذره و تو توی دلم بزرگ و بزرگتر میشی. هر چند که واسه مامان دیر میگذره اما دوس دارم  تا جایی که ممکنه بزرگ شی و رشد کنی و سالم بیای پیشم. تو کار خودتو بکن خوشکلم به عجله مامان کاری نداشته باش. دیشب با بابایی رفتیم برات یه ست لباس سایز 1 گرفتیم خیلی خوشکلههههههههههههههه. اینقده ذوق کردیم......رنگش سفید سوسنیه.............آخه میدونی مغازه های سیسمونی اینجا یکی دو تا بیشتر نیس.......فروشندش هم مارو دیگه میشناخت ههههههههه.............. امشب میخایم بریم عروسی.از اقوام مادر جون هستش..........بذار ببینم اهل قر و رقص هستی گلم یا نه........عشق مامان و بابا خیلی دوست داریم............ ...
30 مهر 1390

اسم پسر نازم

پسر نازم این هفته من و بابا همش در مورد اسم تو با هم صحبت میکردیم..............مادر جونم که می شناسی یه عالمه اسم واست ردیف کرده.............اما اسم هایی که من و حتی بابایی زیاد دوس نداریم هههههههههههه میدونم که مادر جون هم ناراحت نمی شه...........هنوز به نتیجه ای واسه اسم تو نرسیدیم گلم................ فعلا این اسم های منتخب مونه ............رادین، مهرزاد، آراد، آریا.......................ولی هنوز مطمئن نیستیم................دوست دارم عزیزم راستی عزیزم کمتر از یک ماه دیگه واسه تولد بابا یی فرصت داریم امسال من و تو با هم واسش تولد میگیریم.میدونی که عاشق بابایی هستم اون بهترین اتفاق زندگیمهههههههههههههه       ...
22 مهر 1390